۳۰ تیر ۱۳۹۷، ۱۱:۵۹

آیت الله جوادی آملی؛

فعلی که با نام خدا شروع می شود به هدف می رسد

فعلی که با نام خدا شروع می شود به هدف می رسد

آیت الله جوادی آملی در تفسیر «بسم الله الرحمن الرحیم» در سوره حمد گفت: فعلی به هدف می‌رسد یعنی ابتر نمی‌ماند که به نام خدا شروع شود. فعل خیر و حق است که با نام خدا شروع می‌شود.

به گزارش خبرگزاری مهر، مطلب زیر بخشی از سخنان آیت الله جوادی آملی دربارۀ «بسم الله الرحمن الرحیم» در تفسیر سورۀ حمد است که در ادامه می خوانید؛

سورۀ مبارکۀ حمد که در اول قرآن آمده است، نام های فراوانی دارد که معروف ترین آنها نام فاتحة الکتاب است و به مناسبت های فراوانی که درمحتوای  این سوره آمده است نام های گوناگونی هم دارد. در خلال رسیدن به محتوای این سوره سرّ این نام ها هم مشخص می شود. هفت آیه دارد و آیۀ مبارکۀ «بسم الله الرحمن الرحیم» هم جزء این سوره است و این بسم الله هم صدوچهارده بار نازل شده است، و هربار که نازل می‌شد معنای جدید و مصداق تازه‌ای را در برداشت، در واقع محتوای بسم‌الله با مضمون هر سوره در ارتباط است. پایان هر سوره با نازل شدن بسم‌الله مشخص می‌شد، اما اینکه هم طلیعۀ سوره بسم‌الله است و هم طلیعۀ این کتاب الهی،  برای آن است که خداوند سبحان به انسانها می‌آموزد که کار را با نام خدا شروع کنند.

شرط رسیدن به هدف

 هم علمای شیعه و هم علمای سنی از رسول خدا نقل کرده‌اند که کاری که با یاد خدا شروع نشود، بی نتیجه است؛ « کل امر ذی بال لم یبدأ فیه ببسم الله فهو ابتر» ابتر یعنی اینکه منقطع الآخر چون هدف پایان کار است و کاری که به هدف نرسد ابتر است و کاری به مقصد می‌رسد که از مبدأ حق نشأت می‌گیرد. کاری که اولش حق است پایانش خیر و حق است. ممکن نیست کاری که با باطل آغاز شود به پایان حق منجر شود، برای اینکه کاری به حق ختم شود چاره ای نداریم جز اینکه به حق شروع کنیم، کاری را می‌توان به حق شروع کرد که هم حسن فعلی داشته باشد، یعنی فی نفسه عمل خیر باشد  و هم حسن فاعلی که انسان آن کار را به خدای خود نسبت بدهد و به استناد به خدا انجام بدهد. این کار را انسان به خدا نسبت می‌دهد می گوید به نام خدا آغاز می‌کنم و قطعا در این کار جزء خدا هدف دیگری نخواهد داشت. از انضمام ان حسن فاعلی که طهارت ضمیر فاعل است و این حسن فعلی که حق بودن عمل است، انسان یقین پیدا می‌کند که این کار به مقصد می‌رسد. اگر یکی از این دو امریا هر دو  مفقود  بود هرگز این کار به ثمر نمی‌رسد. اگر کار خیر و حق بود ولی انسان آن را برای حق انجام نداد به ثمر نمی‌رسد، چون حسن فعلی به تنهایی برای رسیدن به هدف کامل نیست باید فاعل هم حسن فاعلی داشته باشد.

فعلی به هدف می‌رسد یعنی ابتر نمی‌ماند که به نام خدا شروع شود. فعل خیر و حق است که با نام خدا شروع می‌شود. پس این حدیث رسول اکرم که ذکر شد یعنی کار باید طوری باشد که بشود هم به نام خدا آغاز کرد و هم به نام خدا آغاز بشود. یعنی هم کار خوب باشد و هم صاحب کار هدف خوب داشته باشد. پس کاری که باطل باشد هرگز به مقصد نمی‌رسد و کاری هم که باطل نباشد، ولی صاحبش قصد خیر نکند آن هم به مقصد نمی‌رسد.

اگر در سورۀ کوثر فرمود« إِنَّ شَانِئَکَ هُوَ الأبْتَرُ» برای آنکه در آنجا هم قبح فعلی بود و هم قبح فاعلی، لذا اینگونه افراد به مقصد نمی‌رسند و خود این‌ها ابتر هستند. در آن حدیث گفته شده فرمود آن کار به مقصد نمی‌رسد و در این آیۀ مبارکه فرمود این افراد ابترند. انسانی که راهی مقصد است، اگر کارش باطل  و نیّتش پلید باشد سرگردان بوده و به مقصد نمی‌رسد.  حتی مقصدی را هم که برای او تعیین کرده‌اند نمی‌داند کجاست و مقصد خود را در جهنم هم گم می‌کند.

قرآن کریم به ما طرز ورود به کار را هم آموخت لذا خود نیز به نام خدا آغاز کرد و فرمود بسم الله الرحمن الرحیم. گاهی انسان کامل وارد بعضی کارها نمی‌شود و خیال می‌کند وارد شده است، آنگاه می‌بیند که کار کامل برایش روشن نشده باید به این نتیجه برسد که وارد کار نشده است. انسانی که به نام خدا وارد کاری شد هرگز در این کار نمی‌ماند.

این بسم الله الرحمن الرحیم آنچنان از قداست برخوردار است که انسانها موظفند این نام را تسبیح کنند و این نام را گرامی بدارند. نه این نام را در جای باطل به کار ببرند و در کار حق از این نام غفلت کنند. لذا خداوند سبحان هم این نام را مظهر برکت قرار داد، هم مظهر تسبیح.

آنها که به حق به این اسم رسیده‌اند، اینچنین می‌گویند:« بسم الله الرحمن الرحیم من العبد بمنزلة کن من المولی». همانطور که خدا سبحان هرچه را بخواهد با «کن» انجام می‌دهد بندۀ آن مولی هم به اذن آن مولی هرچه را بخواهد با بسم الله انجام می‌دهد.

معارف قرآن در بسم الله الرحمن الرحیم

در بعضی از تعبیرات بزرگان آمده است که همۀ معارف قرآن کریم در سورۀ حمد جمع شده است که آن فاتحة الکتاب و امّ الکتاب است و همۀ معارف این سوره در بسم الله الرحمن الرحیم جمع شده و همۀ آن اسرار در باء بسم الله حمع شده است. امیرالمؤمنین می‌فرماید من نقطۀ باء بسم الله هستم. ما اگر نتوانیم بعضی از اسرار را بفهمیم، مصلحت ما در این خواهد بود که آهسته از کنار این حرف ها عبور بگذریم. نگوییم این حرفها باطل است، ما که دستی بر این حرفها نداریم و بهتر است بگوییم لاادری.

با توجه به روایت هایی که دربارۀ اسم اعظم ذکر شده است، روشن می‌شود که اگر یک کسی همراه این اسم بالا برود، سهمی از آن خواهد داشت. اسم اعظم لفظ یا مفهوم نیست که با علم حصولی و وجود ذهنی اثر کند. اسم اعظم حرف نیست که با حرف کسی مرده را زنده کند یا با حرف کسی بر دریا مسلط شود. عالم نه با حرف اداره می‌شود و نه با مفهوم ذهنی، عالم با مقام انسانی اداره می‌شود. اگر بسم الله همراه آن مقام بود و از جان موحدی نشأت گرفت و یک موحدی گفت: بسم الله الرحمن الرحیم این است که از اسم اعظم سهمی دارد و می تواند بر عالم به اذن آفریدگار عالم اثر بگذارد و مسلط شود. عالم با مفهوم و لفظ نمی‌گردد بلکه با حقیقت می‌گردد. هرکسی به مقام ولایت رسید، مانند انبیای الهی آن مقام را پیدا می‌کند و از آن اسم‌ها استفاده می‌کند. 

کد خبر 4352558

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha